هدف اصلي از اين تحقيق، ارزيابي و مقايسه کيفيت چهار ترجمه از ترجمههاي فارسي رمان انگليسي شاهزاده و گدا، اثر نويسنده معروف آمريکايي، مارک تواين است. در ميان الگوهاي متعدد براي ارزيابي کيفيت ترجمه، الگوي گارسس را به منزله چهارچوب پژوهش برگزيدهايم. اين الگو چهارسطح متفاوت معنايي ـ لغوي، نحوي ـ صرفي، گفتماني ـ کارکردي و سبکي ـ منظورشناختي را دربرميگيرد. هر کدام از اين سطوح، داراي زيرگروهها و اجزا خاصي هستند که متون ترجمه شده بر اساس آنها ارزيابي ميشوند. در اين مقاله، چهار ترجمه فارسي را از سه مترجم مختلف، براي ارزيابي کيفي انتخاب و بررسي کردهايم و بعد از تعيين ميزان فراواني هر يک از زيرگروههاي ويژه بر طبق الگوي گارسس، نتايج را به صورت جدولهاي توزيع فراواني و نمودار نشان دادهايم. با محاسبه مقادير فراواني در سطوح چهارگانه و در هر يک از زيرگروهها، تعيين مقادير حوزههاي مشترک در همه ترجمهها (افزايش، حفظ و تصرف)، محاسبه مقدار صنايع بلاغي به کار رفته در متون ادبي ترجمه شده بر پايه سه ويژگي حفظ، حذف و تغيير، و در نهايت، تعيين کيفيت ترجمهها بر اساس دو معيار کفايت و مقبوليت و با توجه به ميزان ويژگيهاي مثبت و منفي بيانگر کيفيت، ترجمهها بدين شرح دستهبندي ميشوند: الف) بر اساس مقادير و اطلاعات حاصل از ويژگيهاي مثبت، شامل ترجمههاي محمد قاضي (1334)، ولي اله ابراهيمي (سروش) (1348)، محمد قاضي (1366) و داريوش شاهين و سوسن اردکاني (1386) ب) بر پايه مقادير و دادههاي به دست آمده از ويژگيهاي منفي، شامل ترجمههاي داريوش شاهين و سوسن اردکاني (1386)، محمد قاضي (1366)، محمد قاضي (1334) و ولي اله ابراهيمي (سروش) (1348).
بخش نخستین کار نویسنده این سطور بررسی سبک سخن سورآبادی از خلال قصه ها و ترجمه ها بود، و ازین حیث زبان قصه ها بیشتر درخور توجه می نمود، چرا که زبان ترجمه عموما به لحاظ تقیّد بسیار گزارشگران کلام خدا در روزگاران گذشته بر این که سخنی به خطا گفته نیاید و کلمه ای به نادرست ترجمه نشود بسا که از شیوه زبان قرآن متاثر می شد و از هنجار زبان پارسی دور می گشت. اما زبان قصه از این تقیّد و تعهّد به دور است و روح زبان گوینده در آن بیشتر نمودار. با این حال، نویسنده ترجمه های قرآن را نیز درین بررسی از نظر دور نداشت و هر نکته ای را که قابل بحث و بررسی می یافت و نتیجه ای به گمان او از آن به دست می آمد یادداشت می نمود. حاصل این همه، خصوصیات زبانی ابوبکر عتیق را در دو بخش جداگانه زبان قصه ها و زبان ترجمه ها زیرعنوان یگانه "شیوه گفتار" مصنف درین کتاب فراهم آورد. بخش بعدی، بررسی مسائل لغوی قصه های کتاب بود. این کتاب ازین نظرگاه بس سودمند و قابل اعتنا است. گنجینه ای است که بسیاری از مفردات و ترکیبات سره و زیبای فارسی را در آن می توان دید. از این رو نگارنده تلاش کرد که تا می تواند همه آن مروارید های نفیس و گرانبها را از ژرفای کتاب برآورد و در مواردی که گاه ذکر مثال هایی از دیگر کتاب های استوار نظم و نثر کهن پارسی دربایست می نمود به ایراد نمونه ای از آن ها بپردازد، تا هم معانی آن کلمات را با آن شواهد روشن تر نماید و هم برای مقایسه کاربرد آن واژگان در کتاب سورآبادی و آثار دیگر استادان زبان فارسی زمینه ای فراهم آورده باشد. آخرین بخش کتاب شامل دو فصل است: فصل اول این بخش راجع به برابرهای قرآنی واژه های فارسی است و بخش دوم آن، معادل های فارسی واژه های قرآن است.
در بخش نخست کتاب، "ادبیات داستانی" در گستره تاریخ، اسطوره، افسانه، رمانس و رمان به اختصار شرح و تبیین میگردد، سپس مقوله ورود رمان و داستان کوتاه به ادبیات فارسی، با ترجمهها سفرنامههای خیالی، مقالات شبه داستان و رمانهای تاریخی بازگو میگردد .بخش بعدی کتاب مربوط به "پیشگامان انواع جدید داستانی" است که با معرفی کوتاه جمالزاده و مشفق کاظمی پی گرفته میشود . نویسنده در مبحث "نسل اول داستان نویسان" از هدایت، علوی و چوبک و از مختصات آثارشان یاد میکند و در بخش "گروه دوم از نسل اول داستان نویسان" و ویژگیهای داستان نویسی حجازی، دشتی، نفیسی و جواد فاضل را به اختصار برمیشمارد .مباحث بعدی کتاب که شامل ارزیابی کوتاه آثار نویسندگان فارسی است به این موضوعات و شخصیتها اختصاص مییابد : "نسل دوم داستان نویسان :دانشور، آل احمد و گلستان"، "ادامه داستان نویسان نسل دوم :بهآذین و پرویزی"، "رمان تاریخیی مستعان، مسرور، مدرس، سردادور، میمندی نژاد، مطیعی، امیر عشیری، آرین نژاد و آشتیانی"، "نسل سوم داستان نویسان :صادقی، ساعدی، افغانی و مدرسی"، "نسل چهارم داستان نویسان :گلشیری، میرصادقی، فصیح، شهدادی، و ایرانی"، "ادبیات اقلیمی یا داستان نویسی روستا"، "ادامه نویسندگان ادبیات روستا :فقیری، بهرنگی و درویشیان"، "نثر علمی ادبی"، "نمایشنامه نویسی"، "نمایشنامه نویسی در دورههای بعد"، و "ترجمه از زبانهای اروپایی" .
علم زبانشناسي همچون ساير علوم، تقسيمات و انشعاباتي يافته است که زبانشناسي کلان نيز يکي از اين شاخههاست. زبانشناسي کلان به بررسيهاي متني و گفتماني ميپردازد. در اين نوع بررسيها، متن از طريق پرداختن به روابط فراجملهاي مورد بررسي قرار ميگيرد به اين صورت که از طريق مطالعه روابط ميان بخشهاي تشکيلدهنده يک متن، ساخت کلان (بافتار) متن مشخص ميگردد. در تحقيق حاضر به بررسي چارچوب فکري (ساخت کلان) حکايات بوستان سعدي پرداخته شده است و در اين راستا از الگوي وودبري (1987، نقل شده در فب، 1997) ـ خانزاده اميري ( 1379) استفاده شده است. به طور کلي، تجزيه و تحليل حکايات در سطح ساخت کلان نشان داده است که در ساخت کلان حکايات بوستان سعدي، چارچوب ارائه شده در الگوي مذکور قابل تشخيص است و البته در راستاي تکميل نمودن بررسي حاضر، تغييرات و اصلاحاتي نيز در اين الگو صورت گرفته است. از نتايج به دست آمده در اين بررسي، محوريت و مرکزيت سازه پند و اندرز در بوستان سعدي است. از مجموع 1060 بيت بررسي شده، 475 بيت به سازه پند و اندرز اختصاص دارد که 44.81 درصد از کل ابيات را شامل ميشود. بنابراين سازه پند و اندرز، سازه محوري و اصلي در ساخت کلان حکايات بوستان سعدي تلقي ميشود که اين موضوع خود نشاندهنده ماهيت تعليمي اثر مذکور است.
هدف از تحقيق حاضر بررسي ساخت کلان دوبيتيهاي باباطاهر همداني (عريان) است. اين تحقيق از ديدگاه نظري بر پايه تجزيه و تحليل ساخت کلان رباعيات و چهار پارههاي خيام که در بر گيرنده سه سازه «توصيف»، «توصيه» و «تعليل» است استوار ميباشد. (يارمحمدي، 1374) نتايج به دست آمده از اين تحقيق نشان داد که: 1. سازهمحوري و اصلي در دوبيتیهاي باباطاهر همداني سازه توصيف است، به طوري که از مجموع 437 سازه به دست آمده در اين بررسي291 سازه، يعني 66.59% از کل سازهها، به اين سازه اختصاص يافته است، 2. بررسي حاضر، سازه توصيف به چهار زير سازه تقسيم شده که از اين ميان، سازه «شرح حال خود»85.57% از کل سازههاي توصيف را به خود اختصاص داده است، بنابراين، 3. همچنان که نتايج مطالعه کينيوي (1971، نقل از سويلز، 1990) در طبقهبندي انواع گفتمان بر اساس مرکزيت اجزاي سيستم ارتباطي نشان داده است، نتايج تحقيق حاضر مويد آن است که چون در سيستم ارتباطي دوبيتيهاي باباطاهر، جزء فرستنده در مرکزيت و کانون توجه قرار دارد، از اين نظر، گفتمان دو بيتيهاي باباطاهر از نوع توصيفي است، بالاخره، 4. علاوه بر سه سازه پيشنهادي يارمحمدي (1374) براي توصيف رباعيات خيام، در ساخت کلان دوبيتيهاي باباطاهر دو سازه «گله و شکايت» و «آرزو و تمنا» نيز قابل تشخيص است.