مدح و معراج پیامبر (ص) از جمله موضوعاتی است که اکثر شاعران و نویسندگان بدان توجه نمودهاند؛ به گونهای که در سنت ادبی ما این دو مبحث از درونمایههای اصلی آثار کلاسیک به شمار میآید. عطار نیشابوری نیز به پیروی از چنین سنتی در ابتدای چهار منظومه الهینامه، اسرارنامه، منطقالطیر و مصیبتنامه به تفصیل به این دو موضوع پرداخته است. بررسی و تحقیق نشان میدهد مدح و معراج در مثنویهای مذکور دو ساخت متفاوت دارد: در الهینامه و منطقالطیر، این دو بخش در هم آمیخته و در اسرارنامه و مصیبتنامه از هم مجزاست؛ مدح پیامبر اکرم (ص) در همه آنها ساختار یکسانی دارد، لکن داستان معراج در مصیبتنامه مستندتر است. این دو بخش ویژگیهای شاعرانه چندانی ندارند و تنها میتوان داستان معراج را در الهینامه شاعرانهترین قسمت محسوب نمود. ایهام، برجستهترین صنعت بدیعی این آثاراست. در حیطه مختصات زبانی نیز تکرار واژگانی و تکرار یک صورت زبانی کامل در آغاز، برجستهترین ویژگی زبانی این دو بخش است.
کتاب حاضر فرهنگ موضوعی ادب پارسی موضوع بندی و نقد و بررسی اسرار نامه و هیلاج نامه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری تالیف قادر فاضلی که در سال 1374 و توسط انتشارات طلایه منتشر شده است.
نویسنده در این کتاب، ابتدا به مداحی و مدح پرداخته و در ادامه مباحثی چون تعریف گریه و خنده، ویژگیهای مداح واقعی، ابزار مداحی، نقش شعر در مداحی، تاریخچهای از پیشینه مرثیهسرایی، تعریف شعر و نقش قافیه در نظم، انواع قالبهای شعر فارسی، وظیفه مداح در مجلس حسینی و .... را ارائه کرده است.
اگر ديوانهاي شاعران زبان فارسي را از نظر توجه به مفاهيم و اصطلاحات ادبي، بررسي کنيم، در مييابيم آنان در خلال اشعارشان درباره بسياري از اصطلاحات و مفاهيم ادبي نظر دادهاند، جالب اينکه ديدگاه آنان، يا با نظر منتقدان و صاحبنظران ادبي يکي است يا به آن بسيار نزديک است، اما متاسفانه کمتر بدان توجه شده و گويا روش بر اين بوده و هست که مسائل ادبي تنها از منظر ناقدان نگريسته شود نه از ديدگاه خالقان آن. در حالي که به نظر ميرسد، يکي از راههاي درست درک مفاهيم و مسائل ادبي، بررسي و تحليل آنها از ديد شاعران و نويسندگان به عنوان خالقان و مولفان آثار ادبي، است. پژوهش حاضر مفاهيم و اصطلاحات مرتبط با سبک را در آثار شاعران پارسي زبان ـ تقريبا به صورت کامل ـ تا اوايل قرن نهم بررسي کرده است، دراين تحقيق ضمن تبيين اهميت مفهوم سبک، اصطلاحاتي را که ناظر بر اين مفهوم است، تحليل کردهايم، اين اصطلاحات، که ميتوان گفت قديمترين آنها طرز، در اشعار بازمانده از صايغ هروي است، عبارتند از: طرز، طريق، نمط، طور، شيوه و راه. نکته درخور تامل اينکه خود اصطلاح سبک در اين دوران رايج نبوده است، شاعران هنگام کاربرد اصطلاحات مذکور، ابتدا از شاعران پيشين که به نظر سبکشان در خور تقليد است ياد کرده سپس سبک (طرز، طريق و شيوه) خويش را برتر از آنان دانستهاند، در بيان ويژگيهاي سبک خود تنها به صفاتي مانند: غريب، عجيب، نادر و نظاير آن اکتفا نموده و مختصه ديگري که به صورت عيني نمودار سبک آنان باشد، ياد نکردهاند، گاهي نيز بررسي سبک ناظر بر محتوا و درونمايه آثار است که ميتوان در اين حيطه از خاقاني و سعدي ياد کرد.
در شروح مثنوی، شارحان در بسیاری موارد، نخست زمینه متن (Context) بویژه زمینه تاریخی را کاویدهاند، آن گاه به جنبههای دیگر متن پرداختهاند. میتوان گفت یکی از دلایل فروزانفر در تألیف قصص مثنوی نیز تبیین چنین زمینهای بوده است. امّا گاهی اوقات شارحان بیتوجه به شگردهای مولوی درباره زمینه متن، هم در تشخیص زمینه تاریخی و هم در شرح متن گمراه و سرگردان شدهاند. بر این اساس، در پژوهش حاضر، زمینه تاریخی یکی از حکایات مشترک مثنوی و فیه مافیه به نام «نظر کردن پیغامبر به اسیران»، را در شروح گوناگون بررسی کرده و نشان دادهایم. شارحان به دلیل بیتوجهی به شگردها و تصرّفات مولوی به سه گروه تقسیم شدهاند:1)گروهی زمینه تاریخی حکایت را جنگ بدر دانستهاند. 2) گروهی زمینه تاریخی حکایت را غزوه بنی نضیر و بنی قریظه دانستهاند. 3)گروهی هم در این باره سکوت کردهاند. آن گاه ضمن تحلیل نظر شارحان، علل انحراف آنان را در دو موضوع تبیین نمودهایم:1)حکایت مشابه در فیه مافیه 2)ساختار حکایت و خلاقیت مولوی.