ادبيات تطبيقي، تحقيقي است در باب روابط و مناسبات بين ادبيات ملل جهان و نظارت بر تمامي مبادلات و معاملات فکري و ادبي که از سرحد قلمرو زبان قومي به اقوام دور و نزديک روي ميدهد و رسالت اصلي آن، تشريح خط سير روابط و پيوندهاي ادبي و بخشيدن روح تازه و شاداب به آنها و رسيدن به تفاهم از طريق ميراثهاي فکري مشترک و دوستي ملتها است. در اين مقاله به تحليل و مقايسه داستان غمانگيز «رستم و سهراب» از حکيم ابوالقاسم فردوسي، شاعر قرن چهارم هجري و نمايشنامه «کوهولين» از ويليام باتلر ييتز، شاعر و نمايشنامهنويس شهير ايرلندي در قرن نوزدهم ميلادي دست زدهايم و هدف از مقايسه اين دو اثر، تبيين بده بستانهاي ادبيات کشورها است که در دو برهه مختلف تاريخي به رشته تحرير درآمده است. فردوسي در داستان غمانگيز «رستم و سهراب»، ماجراي پهلواني را که به دست خود، ندانسته، فرزند خويش را ميکشد، بيان کرده است. فردوسي اين گزاره را با توجه به مقدمه چيني و بر اساس تعداد اتفاقاتي که با هم رابطه علي و معلولي دارند، شکل داده است و در اصل، طرح اصلي داستان غمانگيز او است. «نمايشنامه کوهلين» نيز نبرد تن به تن ميان پدر و پسر است که هيج يک از آن دو از خويشاوندي که با حريف خود دارد، آگاه نيست.
رستم و سهراب یکی از داستانهای غم انگیز شاهنامه است و داستان مرگ سهراب جوان را به تصویر میکشد که بر اثر جنگ با رستم، به دست پدر کشته میشود. سهراب پهلوان افسانهای در شاهنامه است که پدرش رستم و مادرش تهمینه دختر شاه سمنگان است. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تنبهتن با رستم کشته شد، درحالیکه همدیگر را نمیشناختند. تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بیخبری است. کتاب حاضر شامل این عناوین است: فصل اول: حماسه ها، ساختار حماسه، خصوصیات عمده شعر حماسی فصل دوم: مختصات شاهنامه، دوره اساطیری، دوره پهلوانی، دوره تاریخی، حماسه سرایی پس از فردوسی فصل سوم: اسطوره چیست؟ حماسه و تراژدی، حماسه ها و اساطیر بابلی و سومری، حماسه گیل گمش، مهابهاراتا (حماسه ای از هند)، رامایانا، هومر و ایلیاد و اودیسه، انه اید (حماسه ای از روم)، دیگر حماسه های اروپایی، اعراب و حماسه فصل چهارم: سه دیدگاه بر حماسه رستم و سهراب، 1.دیدگاه استاد منوچهر مرتضوی، 2.دیدگاه استاد زرین کوب، 3.دیدگاه استاد مینوی، متن داستان رستم و سهراب.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
رمان در ایران پدیدهای نوظهور است که با شکلگیری نهضت مشروطه توجه ایرانیان را به خود جلب کرد. در عصر مشروطه بحرانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمینه را برای به وجود آمدن رمان مهیا ساخت و آن را وارد پهنه اجتماع کرد. رمان «زیبا»ی حجازی از جمله رمانهای اجتماعی اولیه محسوب میشود که از منظر ادبی توانست ساختار و محتوای رمانهای اولیه را اعتلا بخشد و در تکامل سبکی و ساختاری رمان فارسی موثر افتد. این پژوهش در پی واکاوی ژرف ساخت رمان ‹‹زیبا›› و نقد و تحلیل آن است. رمان «زیبا» همانند رمانهای اجتماعی اولیه با دسیسهای عاشقانه شروع میشود و حجازی در این رمان از فرم سفر برای گسترش پی رنگ استفاده کرده است. حجازی در رمان «زیبا» اغلب شخصیتها را قبل از نقش آفرینی در صحنه داستان معرفی نمیکند، بلکه شخصیتها در جریان کنش و واکنشها، ناگفتههای درونی خود را به مخاطبان به صورت ضمنی بازتاب میدهند. از منظر محتوایی این رمان به داستان دیوان سالاری و انتقال روش «ایلی ـ روستایی» به دولت متمرکز سراسری میپردازد و فساد اداری دوره رضاشاه از درونمایههای اصلی آن به حساب میآید.
مشفق کاظمی در عصر رضاشاهی نخستین رمان اجتماعی فارسی را با محور قراردادن حقوق و آزادیهای زنان به رشته تحریر درآورد. رمانهای اجتماعی که بعد از این رمان در دهه اول و دوم قرن حاضر نوشته شد، هر چند از نظر موضوع و مرتبه هنری قابل قیاس با «تهران مخوف» نیستند؛ ولی براساس ساختار اجتماعی رمان مذکور طرح و پیریزی شدهاند. این پژوهش از بین عناصر داستانی، در پی واکاوی پیرنگ و شخصیتپردازی تهران مخوف و نقد و تحلیل آن است. طرح رمان «تهران مخوف» به اقتضای مضمون آن چندان پیچیده و تو در تو نیست و نظم طبیعی حوادث در آن بر نظم ساختگی غلبه دارد و رخدادها همواره در روایت به گونهای هم بسته و زنجیروار اتفاق افتاده است. تهران مخوف مملو از کشمکشهای عاطفی و اخلاقی است و از این لحاظ به رمانهای تاریخی که کشمکشهای جسمانی و زورآزمایی «آدم خوب» و «آدم بد» را توصیف میکنند، هیچ شباهتی ندارد. نویسنده در این اثر از شیوه مستقیم و گزارشی برای خلق و پرداخت شخصیتها استفاده میکند. شیوه شخصیتپردازی مشفق کاظمی در تهران مخوف هم بسته و پیوسته به شیوه شخصیتپردازی قصّههای کهن و رمان به معنای اروپایی و مرسوم آن است. شخصیتهای داستانی تهران مخوف به دو جبهه تعلّق دارند و همه آنها واجد شخصیت ایستا هستند. شخصیتهای داستانی این اثر در خلال رمان به بلوغ نسبی نرسیدهاند و به زبان خاص خود تکلّم نمیکنند. هر شخصیتی تنها رسالت پیش بردن داستان را بر عهده دارد و هویت مشخصی ندارد.