این مقاله مطالعه و بررسی تطبیقی شصت و سه ترجمه انگلیسی سوره حمد قرآن مجید است. این نوشتار بر آن است تا نشان دهد که مترجمان انگلیسی این سوره، چگونه مشکل تعادل واژگانی را به عنوان جزئی از تعادل ترجمهای حل کردهاند. بررسی موردی ترجمههای انگلیسی سوره حمد، بیانگر این واقعیت است که معادل یابی واژگانی در ترجمه متون مذهبی، به علت تفاوتهای فرهنگی زبان مبدأ و مقصد، از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. نتایج این تحقیق کاربردی نشان میدهد که مترجمان این سوره، بر اساس مبانی نظری ترجمه، راهکارهای خاصی را برای نیل به تعادل واژگی برگزیدهاند. بنابراین تبیین این راهکارها، با ذکر نمونه و مثال، میتواند راهگشا و الگویی عینی برای مترجمان متون مذهبی باشد.
دَساتیر یا دساتیر آسمانی تالیف آذرکیوان (942-1027 قمری) یکی از پارسیان هند است که در سده دهم هجری قمری و در زمان اکبر شاه گورکانی تحریر شده است. آذر کیوان این کتاب را به پیامبری به نام «ساسان پنجم» به روزگار خسرو پرویز نسبت داده که به زبانی می باشد که به نظرساخته خود اوست. وی این کتاب را به پارسی برگردانده و برای شماری از واژگان عربی که برابر پارسی آنها را نمی دانسته، واژگانی را بر پایه بنیادهای زبان شناسی و ریشه شناسی ساخته است که به آنها واژگان دساتیری گفته میشود. شماری از این واژهها نیز از زبان سانسکریت، نوشتههای زرتشتی به زبان پهلوی ( زند و پازند) و از اوستا گرفته شدهاند. کتاب حاضر شامل متن و ترجمه فارسى دساتیر و فرهنگ واژگان آن است که به خط نستعلیق محمد علی کشکول کتابت شده است و در زمان ناصرالدین شاه در هند منتشر گردیده است.
بحث اصلی این مقاله، مطالعه و بررسی تعادل واژگانی و چالشها و راهکارهای آن با تأکید بر ترجمه متون دینی است. بدین منظور، ابتدا چند تعریف از ترجمه ارائه گردیده و به اجزای تشکیلدهنده تعادل ترجمهای، منجمله تعادل واژگانی، اشاره شده است. سپس آحاد تعادل واژگانی را برشمرده و چالشهایی را که مترجم در راه نیل بدان با آنها روبروست نشان داده شده است. این تحقیق نشان میدهد که تعادل واژگانی، بطور کلی واخص، در ترجمه متون مذهبی و دینی از چه پیچیدگیها و ظرافتهای فرهنگی برخوردار است که به وقت، حوصله و دانش فراوان نیاز دارد. در پایان، ضمن مرور راهکارهایی که صاحبنظران مختلف در این زمینه ارائه دادهاند، چند رویکرد عملی برای حل این مشکل ارائه گردیده است.
پس از چندین دهه کمتوجهی به ادبیات تطبیقی در ایران پس از فوت فاطمه سیاح(1342)، از اواسط دهه 1380 به بعد موج جدیدی در رویکرد به ادبیات تطبیقی در فضای دانشگاهی و علمی ایران به وجود آمد. برنامهای آموزشی با گرایش ادبیات تطبیقی در گروههای زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاهها آغاز شد؛ چندین نشریه علمی جدید با عنوان کلی ادبیات تطبیقی انتشار یافت؛ انجمن ادبیات تطبیقی ایران به همت تنی چند از استادان و علاقهمندان این رشته راهاندازی شد؛ همایشهای ادبیات تطبیقی متعددی که به همت استادانی مانند دکتر ایلمیرا دادور در دانشگاه تهران آغاز شده بود، با تلاش و پشتکار سایر دانشگاههای کشور، ادامه یافت.
این پژوهش نقد تقابلها و تنشهایی است که در سفرنامههای زنان غربی به چشم میخورد. ژانر سفرنامه نویسی اغلب در حاشیه پژوهشهای ادبی بوده و در این میان، سفرنامههای زنان به لبههای بیرونی این حاشیه زانده شده است؛ زیرا در جوامع مردسالار، ادبیات زنان از جایگاهی که ادبیات مردان از آن برخوردارند، بیشتر اوقات محروم بوده است. زنان غربی که در تقابل گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی جایگاهی نااستوار و نامطمئن داشتند، تنشها و تعملاتی را در متون خود به تصویر میکشند که اغلب در متون سفرنامههای مردان غربی به چشم نمیخورد. ردپای این تنشها را میتوان در تصویرهایی که سیاحان زن غربی از شرق ارائه میدهند دنبال کرد و نقش آنها را در شکلگیری هویت و جایگاه زنان انگلیسی در گیرودار تضاد بین گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی در قرن نوزده بررسی کرد.