يکي از شاخههاي ادبيات تطبيقي که به مقايسه و تطبيق آثار ادبي ميپردازد «ادبيات مقابلهاي» است. در اين شيوه تاثير ادبياتي بر ادبيات يا شاعري بر شاعر ديگر در نظر گرفته نميشود و تکيه بر روي نقاط وحدت انديشه است. ادبيات تطبيقي آمريکايي نيز برخلاف مکتب فرانسه، بر همين شيوه نظر دارد. در اين نوشته بر اساس شيوه «ادبيات مقابلهاي» به مقايسه تعدادي از «عاشقانههاي» احمد شاملو و ناظم حکمت پرداخته شده است. اين شاعران بزرگ با در پيش گرفتن سبک و سياقي خاص و مدرن در عرصه عاشقانه سرايي و پيوندزدن عشق با زندگي و مبارزه و جريانات اجتماعي و اميد و تلاش و تحرک، تغزلات زيبايي را خلق کردهاند. جنبه عمومي و انساني يافتن عشق، ذهنيت غنايي تازه، شکايت اين دو شاعر از روزگار غريب عشق و نمودهاي خاص عرفان زميني در عاشقانههاي آنها، اشعاري زيبا و بيبديل و مدرن در ادبيات غنايي ترکي و فارسي پديد آورده است.
کتاب حاضر اشعاری از ناظم حکمت است که به همراه زندگی نامه ایشان در سال 1359 توسط انتشارات بامداد به چاپ رسید.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
حبسیات، اشعاری هستند که تأثّرات و آلام درونی شاعر را در محیط زندان بازگو میکنند و پرده از چهره حاکمان استبداد برمیدارند. ملکالشعرای بهار و ناظم حکمت از شاعران معاصر ایران و ترکیه، در راه مبارزه خود با استبداد، سالهای سال زندان و تبعید را تجربه کردهاند و هر کدام به نحوی تأثّرات درونی خود را در شعر خویش متبلور ساختهاند. مقاله حاضر با نگاهی اجمالی به نقاط مشترک و مورد اختلاف این شاعران، به مقایسه تعدادی از حبس سرودههای آنان پرداخته است.
«نقد کهنالگويي» يکي از رويکردهاي اصلي نقد ادبي معاصر است که به کشف ماهيت و ويژگي اسطورهها و کهن الگوها و نقش آنها در ادبيات ميپردازد. در اين مقاله «قصه شهر سنگستان» از ديدگاه نقد کهنالگويي، بررسي و بر اساس کهن الگوهاي قهرمان، مرگ و تولد دوباره، پير دانا، سايه و خويشتن، و نمادهاي کهنالگويي درخت، کوه، دره، غار، چشمه، چاه و عدد هفت، تحليل شده است. اساس کهنالگويي اين شعر بر اسطوره «قهرمان منجي» شکلگرفته و بقيه کهن الگوها و نمادها در ارتباط با آن معنا يافتهاند. از ميان مراحل سهگانه تحول و رستگاري، رفتار قهرمان (شاهزاده) با مرحله دوم که «پاگشايي» نام دارد و داراي سه مرحله (حرکت و جدايي، تغيير و بازگشت) است، تطبيق داده شده است.