این مجلد شامل تصویرهای مختلف از آثار تمدن ساسانی در رشته های گوناگون هنر ایران در این دوره است و مطالبی که در مجلد اول این کتاب آمده است حاجت باین معرفی داشت. در برخی از موارد تصویرهای چند از یک اثر صنعتی چاپ شده است. این تصویرها تغییراتی را که در این اثر از زمانی که عکسهایی از آنها بدست آمده است نشان می دهد و شاید برای باستان شناسان بیش از دیگران سودمند باشد. ماخذ هریک از عکسها در ذیل آنها معرفی شده است. این کتاب به ضمیمه جلد اول منتشر شده است
در دهه اخیر ـ در بین شاعران نوگرا ـ گرایش به شعر بیوزن یا سپید بیشتر شده است و این شیوه بیان کار مبتدیان را به نثر نزدیک کرده و به جای تنوع و نوآوری، نوعی یکنواختی به وجود آورده است. شاید بتوان گفت که آشنایی با آهنگ واژه و موسیقی کلام از طریق شناخت وزن آسانتر است. چنین به نظر میرسد که اگر شاعری بخواهد از طریق دیگر با موسیقی کلام آشنا شود، راه دشواری را باید پشت سر نهد. شناخت وزن ذهن را به سمن نوعی «ریتم» یا موسیقی میکشاند و نیز واژههای مخل را از ذهن میراند. این شناخت اگر به صورت خشک و قالبی باشد. شاعر پایبند قالب نردبانی میشود و نمیتواند از تساوی مصراعها صرفنظر کند، اما اگر به قصد نوآورد و تحول باشد، به جای تقطیع واژهها با افاعیل عروضی، روح وزن را به آن میبخشد تا هر واژه از حالت ایستایی نثر به حالت پویایی شعر نزدیک شود.
بين روساخت نحوي يک اثر يا قطعه زباني با انديشه و طرح ذهني صاحب آن رابطهاي تنگاتنگ وجود دارد. ساخت نحوي يک اثر بيتاثير ازساخت معنايي آن نيست، به طوري که ميتوان با دقت و تامل در روساخت تا حدودي به انديشه و نيت آفريننده آن روساخت پي برد. هر طرح ذهني و ساخت معنايي نميتواند در هر قالب و توالي نحوي ظاهر شود و صراحت و رسانگي لازم را داشته باشد و اين حکايت از نظاممندي دستگاه زبان دارد. حتي يک دستگاه بسيار جزيي از دستگاه دستوري زبان به نام «مطابقه»(concord) نيز از اين حقيقت مستثنا نيست. به همين دليل است که دستگاه مطابقه موجود در آثار زباني تحت يک الگو و طرح واحد و ثابت تعريف نميشود و هر اثر يا قطعه زباني ميتواند دستگاه مطابقه مخصوص به خود داشته باشد. لذا براي زباني مثل زبان فارسي نميتوان يک طرح يا الگوي واحد از دستگاه مطابقه ارايه داد. در اين مقاله نويسنده با بررسي دستگاه مطابقه کتاب «فرار از مدرسه» استاد زرين کوب و مقايسه آن با طرح موجود از دستگاه مطابقه زبان فارسي به اين نکته مهم پرداخته است.
ايهام يکي از شگردهاي زباني است که در آن گوينده از واژه يا عبارت و جملهاي در کلام استفاده ميکند که به جهت پيوندي که با ديگر اجزا و سازههاي کلام دارد، چند معنا را به ذهن متبادر ميکند. در اين مقاله از اين ترفند و شگرد شيرين هنري و انواع و اقسام آن بويژه انواع آن در محدوده عبارت و جمله در شعر حافظ سخن رفته است. هم چنين ايهام از نوع تصوير به عنوان مبحثي نو در اين تحقيق بر مبناي شعر حافظ ارايه شده است. حافظ با توجه به دانش ژرفي که به زبان فارسي داشته است از اين شيوه استفاده بجا، مناسب و اعجاب انگيز کرده است و اگر سبک او را سبک ايهام ميخوانند از اين روست. در شعر او غزلي نميتوان يافت که داراي ايهام نباشد. حافظ در اين شگرد هنري نوآوريهايي دارد که سعي شده است در اين مقاله ارايه گردد.