يکي از انواع فعلهاي زبان فارسي، فعلهاي پيشوندي هستند. اين نوع افعال از دوره باستان تا به امروز در زبان فارسي رايج بودهاند، اما بسامد آنها در زبان، به ويژه در زبان فارسي دري، رو به کاهش بوده است. پيشوند اين افعال، که عنصر غيرفعلي گروه فعلي را تشکيل ميدهد، عمدتا مفهوم جهت، سمت و جهت حرکت را نشان ميدهد و گاهي نيز تقويت معنا و تاکيد وقوع فعل را ميرساند و گاهي نيز در افزايش يا ايجاد معناي جديد در گروه فعلي، ايفاي نقش ميکند. پيشوند در اين دسته از افعال، در مسير تحول و تطور، جاي خود را به قيد يا متمم يا عنصر غيرفعلي اسم و صفت در جمله داده است.
فی هذا الکتاب ثمانی قضایا تمثل فروع اللغة المختلفة؛ من نحو و صرف و أصوات و دلالة. و فی تناول المؤلف لهذه القضایا حاولت الربط بین ما قاله القدماء و ما قاله اللغوین المحدثون، بغیة تأکید أن ما یسمی بالنحو التقلیدی بنی فی معظمه علی اساس عقلی.
دستور زبان فارسی از قاعدههایی که برگرفته از زبان است و درست گفتن و درست نوشتن را در بیان فکر و مطلب به ما میآموزد، فراهم آمده است. فکر و اندیشه در قالبی ریخته میشود که به آن جمله میگویند؛ جمله هم از اجزائی ساخته میشود که کلمه نام دارد و هر کلمه از حرف ترکیب میآید و حرف از صوت پدید میآید که در هر زبان به شیوه خاص تلفظ میشود. این کتاب دستور مختصر زبان فارسی است که در آن مباحثی چون اسم، صفت، ضمیر، فعل، قید، حرف اضافه و .... مطرح شده است.
بين روساخت نحوي يک اثر يا قطعه زباني با انديشه و طرح ذهني صاحب آن رابطهاي تنگاتنگ وجود دارد. ساخت نحوي يک اثر بيتاثير ازساخت معنايي آن نيست، به طوري که ميتوان با دقت و تامل در روساخت تا حدودي به انديشه و نيت آفريننده آن روساخت پي برد. هر طرح ذهني و ساخت معنايي نميتواند در هر قالب و توالي نحوي ظاهر شود و صراحت و رسانگي لازم را داشته باشد و اين حکايت از نظاممندي دستگاه زبان دارد. حتي يک دستگاه بسيار جزيي از دستگاه دستوري زبان به نام «مطابقه»(concord) نيز از اين حقيقت مستثنا نيست. به همين دليل است که دستگاه مطابقه موجود در آثار زباني تحت يک الگو و طرح واحد و ثابت تعريف نميشود و هر اثر يا قطعه زباني ميتواند دستگاه مطابقه مخصوص به خود داشته باشد. لذا براي زباني مثل زبان فارسي نميتوان يک طرح يا الگوي واحد از دستگاه مطابقه ارايه داد. در اين مقاله نويسنده با بررسي دستگاه مطابقه کتاب «فرار از مدرسه» استاد زرين کوب و مقايسه آن با طرح موجود از دستگاه مطابقه زبان فارسي به اين نکته مهم پرداخته است.
ايهام يکي از شگردهاي زباني است که در آن گوينده از واژه يا عبارت و جملهاي در کلام استفاده ميکند که به جهت پيوندي که با ديگر اجزا و سازههاي کلام دارد، چند معنا را به ذهن متبادر ميکند. در اين مقاله از اين ترفند و شگرد شيرين هنري و انواع و اقسام آن بويژه انواع آن در محدوده عبارت و جمله در شعر حافظ سخن رفته است. هم چنين ايهام از نوع تصوير به عنوان مبحثي نو در اين تحقيق بر مبناي شعر حافظ ارايه شده است. حافظ با توجه به دانش ژرفي که به زبان فارسي داشته است از اين شيوه استفاده بجا، مناسب و اعجاب انگيز کرده است و اگر سبک او را سبک ايهام ميخوانند از اين روست. در شعر او غزلي نميتوان يافت که داراي ايهام نباشد. حافظ در اين شگرد هنري نوآوريهايي دارد که سعي شده است در اين مقاله ارايه گردد.