ناصرخسرو به عنوان شاعری صاحب سبک و غیر قابل تقلید در ادبیات فارسی شناخته شده است. هر شاعری به فراخور حال و هوا و موقعیت خود به گذشته و لحظات پسِ پیش نهاده توجه دارد. نوستالژی یکی از اصطلاحات روانشناسی است که وارد حیطه ادبیات شده است. نوستالژی یا حسرت سروده، حسرتهای شاعران و نویسندگان را که با نگاهی به گذشته در آثار آنان نمود یافته است، به مخاطبان عرضه میکند. این پژوهش ابتدا تعریفی از نوستالژی به دست میدهد و انواع مفاهیم نوستالژی را در زیر دو عنوان کلیِ فردی و جمعی ارائه میدهد؛ سپس به بررسی مفاهیم نوستالژی در دیوان ناصرخسرو و تحلیلِ کارکردهای زبـان در نوستالژیک کردن فضای اشعار و ارتباط آن با نوستالژی فردی و همچنین بررسی مؤلفههایی همچون اسطورهپردازی و گرایش به آرمانشهر و پیوند آن با نوستالژی جمعی میپردازد.
این کتاب از آثار منثور سخنور فحل و گرانمایه قرن اخیر سیداحمد ادیب پیشاوری (1260ـ 1349) است که به تقاضای ملازم فاضل و هنرمند او علی عبدالرسولی سمت تقریر و تحریر یافته و هم به همت وی شیرازه تألیف گرفته و در پایان دیوان آن بزرگ با عنوان «نقد حاضر در تصحیح دیوان ناصر» به طبع آمده است. ادیب در این تصنیف که متأسفانه مرگ فرصت اتمام آن را به او نداد، بعضی مواضع مبهم و مشکل دیوان ناصر خسرو را به معرض فحص و بحث آورده و در تصحیح و توضیح آن کوشیده است.
تاثيرپذيري برخي آثار هدايت از اگزيستانسياليسم سارتر موضوعي است که بسيار مورد توجه پژوهشگران بوده و از ميان آثار او در داستان سگ ولگرد نمود يافته است. اين داستان کوشيده است تا رنج و بيچارگي انسان را در اين جهان با نگاهي اگزيستانسياليستي به نمايش بگذارد و با تاکيد بر مباني انديشگي سارتر زندگي رنجآور پات را به عنوان نمادي از زندگي انسان در اين جهان به تصوير کشد؛ به گونهاي که داستان سگ ولگرد نوستالژي را به عنوان مهمترين عامل نابودکننده زندگي و وجود آدمي معرفي ميکند. اين مقاله کوشيده است تا نمود انديشههاي اگزيستانسياليستي و معناي خاص نوستالژي از ديدگاه سارتر را در اين داستان بازنمايد.
کهنالگوها صورتهاي مشترکي هستند که با سابقه چندين هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شده و در پستوي ضمير ناخودآگاه جاي گرفتهاند. اين صورتها براي رسيدن به مرز خود آگاهي در نمادهاي گوناگون طبيعي جلوهگر ميشوند و در آثار هنرمندان نمود پيدا ميکنند. در اين تحقيق برخي کهنالگوهاي شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. گاهي اين کهنالگوها در قالبها و نمادهاي محسوس (مانند جنگل، زمين، خورشيد، دريا، و امثال آن) و گاهي با تاثير بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسيده که مهمترين آنها در شعر شاملو آنيما، نقاب، خود، ماندالا، تربيع، اعداد، مام بزرگ، برادر کشي و عشق است. در اين مقاله هر يک از اين کهنالگوها با نمادها و قالبهاي گوناگون آن به اختصار بررسي و تحليل است.
فسلفه، چه در خاستگاه خود ـ يونان ـ و چه در تمدن اسلامي با معانداني روبه رو بوده است. در يونان، سوفيستها به مخالفت با فسلفه برخاستند و در تمدن اسلامي، فلسفه با عنادورزي پيروان دين اسلام و عرفا و اهل سلوک مواجه بوده است. بر اين اصناف معاند طبقه شاعران را نيز بايد افزود، شاعراني چون سنايي و خاقاني که با تمام نيروي بيان خويش بر فلسفه تاختهاند. از سوي ديگر نظامهاي سياسي نيز برخي اوقات روي خوش به فلسفه نشان ندادهاند. در اين پژوهش با اشارهاي مختصر به عوامل اين عناد و ستيزهگري با فلسفه که تا حدي به منش و رفتار خود فلاسفه، آموزههاي نظاميهها، راحتطلبي فکري مخاطبان فلاسفه، کجفهمي مسايل فلسفي و نگرش حداکثري نسبت به دين وابسته بود، با مصاديقي از ديوان خاقاني، ديدگاه او درباره اين مقوله تحليل و بررسي شده است.